در زمينه گناه و انحراف عملي و زمينه هاي آن مي توان گفت: خطا و گناه آدمى، ريشه در ناآگاهي، دنيا دوستى، گرايش افراطى به لذت هاى مادى و طبيعى و در ضعف عقلاني و ايماني انسان دارد. در روايت است كه دوستي دنيا سرآمد هر خطا است.(كافي، ج 2، 136)
بنابراين اگر كسى بخواهد دلش را از گناه خالى كند، بايد با ريشه هاي آن بستيزد و بكوشد كه از شدت محبت دنيا در دلش بكاهد و گرايش به لذت هاى طبيعى را در نفس خويش تعديل نمايد و در جهت تقويت آگاهي و عقلانيت خود بكوشد.
اگر چنين كند، با استعانت از خداى متعال، مى تواند دلش را از گناه خالى كند و به جاى آن محبت خداى بزرگ و اولياى او را جايگزين نمايد.
علماى اخلاق مى گويند: منشا و انگيزه گناهان، سه قوه است : قوه شهويّه، قوه غضبيّه، قوه وهميّه.
قوه شهويّه، انسان را به افراط در لذت خواهى نفسانى، مى كشاند، كه سرانجامش، غرق شدن در فحشا و زشتى ها است.
قوهّ غضبيّه، انسان را به ظلم، طغيان، آزار رسانى و تجاوز، وادار مى كند.
قوهّ وهميّه، برترى طلبى، انحصار جويى، تكبر و روح خودخواهى را در انسان زنده مى كند و او را به گناهان بزرگى وارد مى نمايد.
اگر با دقت بررسى كنيم در مى يابيم اكثر گناهان (اگر نگوييم همه ى گناهان) به اين سه قوه باز مى گردند.
اين سه قوه در وجود انسان لازم است، ولى اگر كنترل وتعديل نشود و به افراط و تفريط كشانده شود، سرچشمه ى گناهان بسيار خواهد شد.
براى توضيح بيشتر به اين مثال توجه كنيد: آب، در عين حال كه مايه حيات تمامي جانداران از انسان، حيوان و گياه مى باشد، اگر مهار نشود به صورت سيلابي جريان مي يابد و باعث نابودي حيات بشر مي شود ؛ بنابراين حتي اين پديده حيات بخش نيز نياز به سد سازي و مهار دارد و در صورتي براي بشد مفيد خواهد بود كه به هنگام نياز در كانال كنترل شده خاصي قرار گيرد و از دريچه مخصوصي، به مقدار نياز، جريان يابد، در غير اين صورت طغيان مي كند و ديوانه وار به باغ ها و كشتزارها و خانه ها سرازير شده و همه را ويران خواهد ساخت.
در مورد انسان نيز، نيروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است، ولى اگر اين دو غريزه بر اثر افسار گسيختگى طغيان كنند، موجب بروز جنايات ويرانگر و انحرافات جنسى و بى عفتى خواهند شد.
در نتيجه اگر بخواهيم وجود خويش را از آلودگى گناه، حفظ كنيم، راهي جز كنترل و تعديل غرايز و تمايلات نفسانى نداريم.
البته علاوه بر هواي نفس و نيروهاي غريزي دروني كه زمينه افراط و انحراف عمل و گناه را فراهم مي كند، عوامل بيروني همچون شيطان هاى انس و جن، جاذبه هاى فريبنده دنيا، اطاعت از طاغوت ها و سد كنندگان راه خدا و همنشينى با منحرفان نيز در تحريك انسان به سمت گناه نقش دارند.
براي حل مشكل:
در درجه اول بايد به اين نكته واقف باشيم كه ترك گناه و رعايت تقوي يك فرايند تدريجي و دراز مدت است، راهي است كه بايد با استقامت و تحمل فراوان طي نمود و اينگونه نيست كه بتوان يك شبه آن را پيمود و در درجه بعدي بدانيم كه راه اصلي آن تقويت مبادي اختيار؛ يعني آگاهي و آزادي در انسان است و بدون آگاهي و اراده قوي و آزاد، كنترل نهايي نفس براي انسان ممكن نيست.
حتما توجه داريد كه پرسش شما در حقيقت ناظر به كشف راز عصمت در انبياء الهي و عدالت در عالمان وارسته و پارسا است؟ چرا ما دچار گناه مي شويم و آنها نمي شدند؟ چه نيرويي در آنها بوده كه باعث مي شوه مصون بمانند؟ چكار كنيم كه قادر شويم نفس خود را كنترل نماييد و دچار خطا و گناه نشويم؟
اگر كمي تامل نماييم در خواهيم يافت كه راز عصمت و عدالت، اولا در بينش و آگاهي قطعي و يقيني و ثانيا در ايمان قوي و ثالثا در آزادي آنها از عوامل اسارت بخش و بيماري هاي اخلاقي و رابعا در عنايت خاص الهي به ايشان نهفته است، آنها به اين دليل معصوم بودند كه عالم بودند و خويش را از بند هوا و شيطان رها ساخته بودند.
البته مقام عصمت مطلقه خاص معصومين (ع) است و كسي را ياراي اين مقام نيست، ولي مكانيزم دست يابي به مراتبي از آن اختصاص به ايشان ندارد، هر كس قادر است به مقدار اختيار؛ يعني آگاهي، آزادي و ايمان خود از عنايت الهي و صفت عدالت و عصمت برخوردار شود.
در اين زمينه اساسي ترين و مهمترين كاري كه بايد انجام دهيم، تقويت مبادي اختيار است. اگر انسان موفق شود كه گزينش هاي خود را از روي آگاهي و آزادي انجام دهد، و به حقانيت و كارايي دين اسلام براي به سعادت رساندن انسان، ايمان داشته باشد، به راحتي خواهد توانست با حاكم نمودن عقل و شرع بر كشور وجودي خويش، نفس را تحت كنترل در آورد و از لغزش و گناه مصون بماند.
ادامه مطلب...